علوم رفتاری به شناخت انسان و تعامل او با محیط میپردازد. اما محیط دقیقا چگونه تبیین میشود و چه تعاریف مختلفی برای آن ارائه شده است؟
برخی نظریه پردازان علوم رفتاری قائل به وجود دو نوع محیط اند:
۱) محیط واقعی
۲) محیطهای پدیداری که بیشتر ذهنی هستند.
دریافتها و ادراکهای ما از محیط واقعی است، اما محیطهای پدیداری نیز به همان اندازه محیطهای واقعی بر شکل و ماهیت رفتارهای ما ممکن است که تاثیر داشته باشد. کوفکا، یکی از پیشگامان تاسیس و بسط نظریه روانشناختی گشتالت، معتقد است که محیط بر دو نوع محیط جغرافیایی و محیط رفتاری است. محیط جغرافیایی را میتوان معادل محیط واقعی، و محیط رفتاری را میتوان همان محیط پدیداری دانست. کوفکا معتقد است محیط بیرون اهمیت زیادی در شکلدهی به رفتارها ندارد و محیط ذهنی یا همان تصاویر ذهنی تاثیر بیشتری بر رفتار انسان دارد. هربرت گَنز معتقد است محیط امری بالقوه است و پتانسیلهای زیادی در اختیار رفتارها قرار میدهد- محیط جغرافیایی. وی در کنار این محیطها از محیطهای مؤثر صحبت میکند: محیطهایی که ما استفاده بالفعل از آنها داریم، برای ما جالب و جذاب اند؛ مثل صندلیای متحرک در یک مسیر که میتوانیم آن را برداریم، به جهت دلخواه بچرخانیم و روی آن بنشینیم. این محیطها همیشه وجود دارند و ممکن است در دورههای مختلف مورد استفاده گروههای انسانی متفاوتی باشند.
پرسش مهم برای طراحان و معماران آن است که محیطهای محصول طراحی آنها از کدام نوع محیط هستند و چه ویژگیهایی دارند؟ مثلا میتوان گفت که ما به عنوان طراح محیطهایی بالقوه طراحی میکنیم و امیدواریم که آن محیطها به محیطهایی بالفعل تبدیل شوند.
نظریه گیبسون اما برخورد متفاوتی با دستهبندی انواع محیط دارد. وی میگوید محیط مادی اولین نوع محیط است و مشتمل بر هرآن جسمیست که از ماده تشکیل شده است. محیطهای مادی در این نظریه بر چند نوع اند: گروه اول عواملی مانند ساختار زمین، فرآیندهای شکلگیری و تغییرشکل زمین و طبیعت آن را شامل میشود. گروه دوم شامل آنهاییست که فُرم (شکل) محیط را شکل میدهند: مثل مواد و مصالح پوستهای. عناصر سوم آنهایی هستند که فُرم محیط را سازماندهی میکنند. انواع سازماندهی میتواند انواع استفاده را برای انسان ایجاد کند. محیطهای مادی را جامدات، مایعات، گازها، اصوات، فرایندهای شیمیایی، نور، و اشعه خورشیدی شکل میدهند. نور از مهمترین این عوامل است؛ چراکه تمامی اطلاعات بصری محیط به واسطه نور به ذهن و ادراک ما میرسد. گیبسون دو نوع نور را در تعریف محیط مطرح میکند:
۱) نور شعاعی: خورشید و لامپها منابع نور شعاعی هستند که در بسیاری مواقع رفتار ماتحت تاثیر این نورها شکل گرفته و صورت میگیرد.
۲) نور محیطی: نوری که حاصل بازتاب نور شعاعی در محیط است و به واسطه سطوح متفاوت منعکس کننده نور، زمان روز، و منابع نوری متفاوت، میتواند کیفیتهای متفاوتی را تولید کرده و تاثیرات متفاوتی بر شکل و ماهیت رفتار بگذارد.
محیط دومی که گیبسون مطرح میکند- بعد از محیط مادی- محیط موجودات زنده است. در این محیط حرکت عامل اساسی تعامل میان موجودات است. تعامل حرکتی در محیط موجودات زنده منجر به نوعی تعامل اجتماعی میشود. محیط اجتماعی به وجود آمده ماهیت بیرونی و واقعی ندارد و به صورت رابطه میان رفتارها و روابط بین آنها درک میشود. در این مدل محیطی، حرکت بنیان اصلیست. تعامل در محیط اجتماعی بر اساس یک روند مشخص صورت میگیرد و دارای اعتبار است. بنابراین محیطهای اجتماعی قاعدهمند هستند و به واسطه گسترش یافتنشان به آنچیزی تبدیل میشوند که فرهنگ مینامیم. از اینرو هر آنچه را انسان تغییر میدهد و برمیسازد میتوانیم فرهنگ بدانیم. محیط کالبدی را نیز در این مدل به تعبیری فرهنگ سخت مینامیم. مذهب و باورهای دینی نیز در بسیاری نگرشهای این مدل به عنوان امری انسانساخت به نوعی فرهنگ تعبیر میشوند.
فرهنگ از عوامل متعددی تاثیر میپذیرد؛ مثلا از اقلیم، بستر جغرافیایی، علایق و غیره. از این رو انواع فرهنگ، یا همان انواع محیطهای اجتماعی شکل گرفته در طول زمان، داریم. سه عامل زندگی فرهنگی انسان را شکل میدهد:
۱- میراث قابل لمس و محسوس زندگی، که همان فرهنگ مادی است. به عنوان مثال معماری، مجسمه، طبیعت و تصویرگری همگی میراث فرهنگی اند.
۲- میراثهای غیرقابل لمس عبارتند از اموری مثل شعر، ادبیات، مراودات، رقصها و غیره.
۳- گروه سوم نُرمها هستند. این نوع، شامل اندیشهها، باورها، عادات و ارزشها را میراث انتزاعی نیز مینامیم.
نوع دیگر محیط- بعد از محیط مادی، و محیط موجودات زنده- محیط انسان ساخت است. هدف اصلی انسان از ساخت این محیطها برطرف کردن نیازهایش است. این محیط نوعی واسطه میان انسان و محیط مادی زمینه است. فرمهای انسانساخت منطبق با محیط مادی و ویژگیهای آن به نوعی محیطهای فرهنگی را به دست میدهد. تصرفاتی که انسان در محیط به شکل ساخت و ساز صورت میدهد، و به تبع آن محیط انسانساخت شکل مییابد، به نوعی کنش تطبیقی انسان با محیط است. این کنش را میتوان به صورت سازماندهی قابلیتها و پتانسیلهای محیط در راستای برآوردن نیازهای انسان و جامعه انسانی تعریف کرد.
بنابراین در نظریه محیطی گیبسون، که حرکت مبنای شناختی آن است، فهم و شناخت قابلیتها و امکانات محیط، و تاثیری که میتوانند بر برآوردن نیازهای انسان بگذارند، حائز اهمیت فراوان است. این امر همان نقطه عطفی است که نظریه اَفُردَنس بر مبنای آن تدوین شده است. این نظریه به قابلیتها محیط میپردازد. گیبسون برای اولین بار این اصطلاح را وارد روانشناسی و گفتمان آن کرد. منظور از قابلیت محیط (اَفُردَنس) آن چیزیست که محیط به موجودی زنده پیشنهاد میدهد.
به تعبیر دیگر ویژگیهایی از محیط را اَفُردنس آن محیط مینامیم که با توجه به موقعیت یک موجود زنده و نیازهای او معنا پیدا میکند. عملکرد یک سطح، یک محیط یا یک ویژگی همان قابلیت محیط است. یک محیط کالبدی آنچه را «هست» پیشنهاد میکند. ممکن است موجودی زنده در برخورد با محیط، که تعاملی حرکتیست، یک ویژگی یا عملکرد (قابلیت) را از محیط درک کند یا نکند.
قابلیتهایی که بر اساس نیازهای انسان شناسایی شده و بازسازماندهی میشوند، محیطهای انسانساختی را نتیجه میدهند که نیازهای انسان را برمیآورد. اَفُردنس را میتوان نظریهای عملکردی دانست؛ چرا که وقتی از قابلیت صحبت میکنیم از همان هستها سخن گفتهایم. بنابراین این نظریه بیش از آنکه به فُرمهای محیطی بپردازد عملکردها را بررسی میکند.
تاکید گیبسون در نظریهاش بر محیط مادی است. اما میتوان این بحث را به محیط غیرمادی، از جمله محیطهای فرهنگی و محیطهای اجتماعی نیز تعمیم داد. یکی از عملکردهایی که محیطها برای ما انسانها دارند، برآوردن جنبههای زیباییشناختی نیازهای انسانی ماست. هوشمندی انسان باعث شده است که روزبهروز قابلیتهای بیشتری از محیط را کشف کند. نکته اساسی آن است که در ادراک محیط ابتدا عملکرد آن کشف و درک میشود و بعد از آن فُرم به ادراک میرسد.
مدل دیگری که برای توضیح رفتار محیطی و تعامل انسان و محیط تبیین شده است نظریه ظرفیت کِرت لِوین است. ظرفیت شباهت زیادی به مفهوم قابلیت دارد، با این تفاوت که توانش محیط در این مدل نظری، منوط به مشاهده کننده یا استفاده کننده آن (محیط) است. ظرفیت را به نوعی کیفیت دعوتکنندگی نیز تعبیر کرده اند؛ بنا به این تعبیر از آنجا که در رابطه انسان (موجود زنده) با محیط نوعی نیاز مطرح است، این نیاز با نوعی دعوتکنندگی محیطی برای وی همراه میشود.
یکی از معمارانی که شیوه طراحی و تفسیرش از معماری را میتوان شبیه به آموزههای این مدل از رابطه انسان و محیط دانست لویی کان است. از او نقل میشود که آجر میخواهد آن را قوسی به کار بریم. منظور آن است که نباید مصالح را خلاف طبیعتشان به کار برد. چنین قابلیتی را کان قابلیت در دسترس بودن نامیده است. به این ترتیب باید هر مصالحی را در جای مناسب آن، و به شیوه مناسب به کار برد. قابلیتهایی که معمار در محیط ساخته ایجاد میکند «هستند»؛ اما درک به ادراک رسیدن این کار قابلیتها و استفاده شدنشان در برآوردن نیازهای انسانی به استفاده کنندگان، یا مشاهده کنندگان فضا برمیگردد. مثلا چنین عواملی در این امر میتواند مؤثر باشد:
قابلیتهایی که محیط در اختیار میگذارد قابل تقسیمبندی است. دسته اول قابلیتهایی هستند که حرکتها و رفتارهای فیزیکی را پاسخ میدهند. میتوان این قابلیتها را مناسب برای برآوردن نیازهای اساسی، جسمی و حرکتی دانست- نیازهای متابولیکی نیز از این جمله اند. تعاملی را که انسان با محیط، به واسطه این قابلیتها برقرار میسازد تعامل فیزیکی مینامیم.
گروه دوم قابلیتهایی هستند که رفتارها و تعاملات اجتماعی را ممکن میسازند. در این معنا محیط در جایگاه انسان قرار گرفته و این امکان را میدهد که انسان با محیط وارد ارتباطی اجتماعی شود. این نوع ارتباط با آنکه ارتباطی غیرکلامیست اما حامل معناست. در واقع در کنار ارتباط فرد با فرد، ارتباط فرد با محیط نیز مطرح میشود. مثلا رنگها، فُرمها، سطوح، شکستها، قوسها و غیره، ارتباطی غیرکلامی با انسان برقرار میسازند.
گروه سوم قابلیتهایی هستند که نیازهای فرهنگی، روحی و روانی را برمیآورند. این نوع قابلیتها تنها برای انسان قابل درک اند و دیگر موجودات زنده این ویژگی محیط را درک نمیکنند. نکته مهم آن است که این تعامل میان انسان و محیط در نتیجه نوعی آموزش حاصل میشود؛ یعنی اگر تجربه پیشین- که تجربهای نوعا فرهنگیست- صورت نگیرد، معانی فرهنگی و روحی قابل درک نزد فرد نبوده و به فعل نمیرسند. بعد از آنکه این نوع قابلیتهای محیط آموخته شد، تعامل با آن نیازمند نوعی تداعیست.
محیطی که این سه نوع قابلیت را دارد محیطی غنی محسوب میشود.
زعفرانیه، خیابان بهزادی، خیابان ماکویی پور شمالی، دفتر معماری مقداد شریف (مجموعه معماری مش)
تلفن: ۱۵۳۷ ۲۲۱۸ ۲۱ [۹۸]+
ساعات کاری
شنبه تا چهارشنبه ۹ صبح الی ۶ عصر
پنجشنبه ۹ صبح الی ۱۲ ظهر
Calle Apolono Morales 6, Meghdad Sharif Architecture office, Madrid, 28036
Pr@meshoffice.org +[34] 671 344 838
Opening Hours
Saturday — Wednesday 9 AM – 6 PM
Thursday — 9 Am – 1 PM