واکنش احساسی: یکی از مفاهیمی که در مدل ادراکی، شناختی و انگیزشی مورد تاکید است، تفاوت میان اثر و احساس ناشی از آن است. به این ترتیب، تاثیر معادل اَفِکت است و بیرون از دریافتکننده قرار دارد، و پاسخ یا واکنش احساسی او به این اثر نوعی احساس (ایموشِن) است. همه حسهایی مثل دوست داشتن و ترس را میتوان در این مدل توجیه کرد. بنابراین در مواجهه با محیط ادراک صرف صورت نمیگیرد و احساس و تاثیرات عاطفی هم در این ادراک همراهند.
فهم نگرشها تاثیر بسزایی در فهم علایق محیطی مردم و ترجیحاتشان در انتخابهای محیطی و برآوردن نیازها دارد. نگرشها انواع متفاوتی دارند: به عنوان مثال نگرشهای مذهبی، نگرشهای زیباشناختی و نگرشهای زیستمحیطی. نگرشها معیارهای ارزیابی ما از محیط را نتیجه میدهند. وقتی پاسخ ما به محیط مثبت یا منفی است، این پاسخ در واقع بر اساس باورهایمان و نگرشهایمان محیط را ارزیابی میکند.
یکی از کارکردهای علوم رفتاری آن است که فاصله میان نگرشهای طراحانه را با نگرشهای غیرطراحان بپیماید و بررسی کند. نتیجه این پیمایش آن است که ادراک محیطی طراح و ادراک محیطی کاربر به هم نزدیک شوند تا محیط ساخته شده هرچه بیشتر پاسخگوی نیاز بهرهبران و کاربران باشد. فهم این نگرشها، در نظام ادراکی مستقیم میسر نمیشود و تنها در تقسیمبندی ذکر شده برای نظام ادراکی میتوان به این فهم نایل آمد (شناخت و رفتارها).
شناخت: یکی از مراحل مهم برقراری ارتباط میان انسان با محیط است و در واقع رفتار انسان و تاثیری که از محیط میگیرد بنا به آن شناخت تعریف میشود. نِیسِر میگوید ادراک و شناخت دو مرحله از یک نظام ادراکی هستند و بر این اساس با تایید نظریه گیبسون، معتقد است که باید دو مرحله شناخت و ادراک به طور مستقیم صورت گیرد. گیبسون ادراک را مبنی بر دو مرحه، دریافت اطلاعات از محیط، و علم به محیط میداند. همانطور که در دیاگرام تصویر شده نشان داده شد، شناخت در نظام ادراکی بر دو نوع، یا در دو مرحله و سطح است:
۱) ادراک اساسی: به ما آگاهی میدهد و قابلیتهای محیط را برای ما آشکار میکند.
۲) ادراک متعالی (فراادراک): ویژگیهای محیط و ابعاد نمادین محیط را آشکار میکند، رمزها و نمادهای محیطی را با معنا میکند و همه چیزهایی را که بیوجود خارجی میتوانند معنا داشته باشند دربرمیگیرد.
تفاوت شناخت و تاثیر (اَفِکت) در آن است که شناخت مبنی بر اصول عقل و برهان است و مستلزم تجزیه و تحلیل. اما اولین سطح اطلاعات دریافتی از محیط، در این فرایند تحلیلی قرار نمیگیرند و ابتدا نوعی تاثیر عاطفی یا احساسی را نتیجه میدهند. یعنی اولین برخورد ما با محیط همان اَفِکت است. در این مواجهه نوعی شناخت گرم، که دارای ابعاد زیباییشناختیست صورت میگیرد. شناخت وقتی صورت میگیرد که این احساس با تعقل و تفکر به تحلیل میرسد.
آموختن و حافظه: انسان قدرت بالایی در انطباق با محیط- محیطهای فرهنگ، اجتماعی، اقلیمی، و غیره- داشته و ممکن است تغییرات زیادی را به لحاظ ذائقه زیباییشناختی تجربه کند. این قدرت انسان در مواجه با محیط به واسطه توانایی آموختن، به خاطر سپردن و مقولهبندی ممکن میشود. هر سه این مفاهیم مراحلی از فرایند شناخت هستند. یادگیری هنگامی صورت میگیرد که ما در مقابل رفتاری که در واکنش به محیط نشان میدهیم، نوعی تغییر را مشاهده کنیم. بنابراین آموختن همراه تغییر در رفتار است. فراموشی مفهومیست که در مقابل یادگیری قرار میگیرد. شکلدهی به محیط توسط انسان در واقع طوری انجام میگیرد تا فرایند یادگیری صورت گیرد و ارضا شود. وقتی سازماندهی محیط صورت گیرد، رفتارها نیازمند فکر کردن نخواهند بود و تنها عمل کردن مطرح است. بنابراین سازماندهی محیط نوعی دستهبندی یا مقولهسازی است، به گونهای که دیگر نیازی به یادگیری نباشد و فقط عمل صورت گیرد. مثلا طراحی و سازماندهی آشپزخانه و قراردادن وسایل در آن باعث میشود عمل در این فضا راحت صورت گیرد. بنا به نگاه شناختی ذهن انسان شامل نظامی یادگیریست که تبدیل به حافظه، و نوعی به خاطر سپاری میشود. به خاطر سپردن شامل دو نوع خاطرات چندبخشی و خاطرات معنایی میشود.
خاطرات چندبخشی: این نوع خاطرات نتیجه تجربیات شخصی ما از قابلیتهای محیط هستند و فقط خود ما قادر به درک آن هستیم- تجربه شخصی فرد از محیط خاص او. به خاطر سپردن جزئیات یک محیط مبنی بر این نوع خاطرهسازی است.
خاطرات معنایی: این نوع خاطره شامل آگاهی و معرفت کلی درباره محیط میشود. هرآنچه مفهومی کلی از محیط را بیان کند، آگاهیهایی است در رابطه با خاطرات معنایی؛ لذا دانش معنایی با این نوع خاطره در ارتباط است. دانشهای کلی از یاد نمیرود و تنها جزئیات هستند که ممکن است به فراموشی سپرده شوند. به لحاظ روانشناختی معنای محیط شامل هر دو نوع خاطره میشود.
اگر یک ساختمان را به عنوان محیط در نظر آوریم، میتوان گفت به خاطرسپاری آن به چندین عامل بستگی دارد:
اما عواملی که در فراموش کردن یک محیط تاثیر دارند عبارت اند از:
مفهوم دیگری که در این مدل باید به آن پرداخت روان بُنه، یا همان شِما است. روانبنهها قابلیتی از ذهن هستند که خاطرات و نیازهای ما، میزان توجهمان، چگونگی تحلیل کردنمان در جهت کشف پدیدههای محیطی و چگونه رفتار کردنمان را کنترل و هدایت میکنند. روانبنهها کارشان کشف و تطبیق و تنظیم این عوامل ذهنی، با انگیزههای انسان است و از اینرو جهتدهنده رفتارهای انسان، و ترکیبکننده آن با دانش پیشین او هستند. ویژگیهای روانبنهها آن است که:
پاسخهای رفتاری: پاسخهای رفتاری مفهومیست که با نگرشها در ارتباط است. نگرشها و ارزشهای فرد در نهایت تابع چند عامل است:
انگیزشها امر اصلی است و انسان فرهنگ را تحت تاثیر انگیزشها برمیسازد و سپس فرهنگ از محیط متاثر میشود. فرهنگ از انگیزشهای انسانی نشات میگیرد و به همه رفتارهای انسان و افراد و گروههای اجتماعی ارزش و معنا میبخشد. فرهنگ عامل کنترلی شخصیت نیز میباشد. شخصیتها به لحاظ میزان و نوع تعامل اجتماعیشان به چهار گروه تقسیم میشوند:
زعفرانیه، خیابان بهزادی، خیابان ماکویی پور شمالی، دفتر معماری مقداد شریف (مجموعه معماری مش)
تلفن: ۱۵۳۷ ۲۲۱۸ ۲۱ [۹۸]+
ساعات کاری
شنبه تا چهارشنبه ۹ صبح الی ۶ عصر
پنجشنبه ۹ صبح الی ۱۲ ظهر
Calle Apolono Morales 6, Meghdad Sharif Architecture office, Madrid, 28036
Pr@meshoffice.org +[34] 671 344 838
Opening Hours
Saturday — Wednesday 9 AM – 6 PM
Thursday — 9 Am – 1 PM