نظریههای روانشناسی بر مبنای پایهی واحد تحلیل بر سو نوع اند:
– نظریههای فردمحور: واحد اساسی در تحلیلهای روانشناسی، در این گروه فرد است. اشتراکاتی که از بررسی رابطه فرد فرد نمونهها منتج میشود، یک مدل کلی از رابطه انسان نوعی را با محیط تعریف میکند. نظریههایی که به مفاهیمی مثل خلوت- آلتمن- یا شخصیت – کرِیک – میپردازند نمونهای از این گروه اند.
– در نظریههای گروه اجتماعی نُرمها و هنجارهای اجتماعی مبنا و اساس تحلیل روانشناختی هستند. اگر رفتار یک فرد مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد، این تحلیل باید در قالب این گروههای اجتماعی صورت گیرد. هر رفتاری که شکل میگیرد تحت تاثیر نُرمها و هنجارهای اجتماعی صورت میگیرد. هنگام بررسی رفتار یک فرد، عضویت او در گروهی امری مهم در تحلیل است. مثلا رفتار فرد در گروه خانواده، ممکن است متفاوت با رفتار او در گروه همکاران، یا گروههای اجتماعی دیگری که به آنها تعلق دارد باشد. گری تی مور از مهمترین روانشناسان و نظریه پردازانیست که در این گروه از نظریهها کار کرده است.
– تاکید نظریههای تجربهگرا بر خودِ محیط است. این نظریهها فرض دارند که تاثیر محیط برانسان بسیار زیاد و تعیین کننده است. بنابراین واحد تحلیل در این نظریهها نیز محیط، فیزیک و کالبد آن است. روش تحلیل به تبع روشی خطی و علی و معلولی ست که در آن سویهی رابطه، از محیط به سمت انسان است. پژوهندگان در این نظریهها اجزا و ویژگیهای محیط را کاملا جز به جز بررسی میکنند تا فرایند شناخت ممکن شود. از سوی دیگر مدلهایی که از رفتار ارائه میشود بسیار جزنگر است تا رابطه میان اجزای محیط و اجزای رفتار به دقت بررسی و تحلیل شود.
– نظریههای واسطهای آنهایی هستند که برای تحلیلشان واسطهها میان رفتار و محیط را مبنا قرار میدهند؛ واسطههایی مثل ادراک و شناخت سوژه، که تاثیر زیادی بر رفتار دارد. این نظریهها نیز روند تحلیلیای جزنگر دارند؛ چرا که انسان را از محیط جدا میدانند. تيوریهای ادراکی، شناختی و معنایی در این گروه جای میگیرند. آثار استفان و راشل کیلان معطوف به این نوع تحلیلها بوده است. نزد این متخصصین رفتار فاکتوری از تصورات انسان است و اطلاعاتی که از الگوهای محیطی به ادراک انسان میرسد، دلیل اصلی شکلگیری رفتار اوست.
– نظریههای فرهنگی نوعی از نظریههای واسطهای اند که صرفا واسطههای روانشناختی را مد نظر دارند. این نظریهها رفتار انسان را توضیح نمیدهند؛ بلکه به فرهنگ و محیط، که بر رفتار تاثیر دارد میپردازند. واحد اساسی تحلیل محیط در این نظریهها فرهنگ است. فرهنگ در این دیدگاه بر ادراک محیط و در نتیجه بر رفتار محیطی تاثیر اصلی را دارد. در زمینه این نوع نظریهها دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. در نگاه اول، که نگاه فرهنگمبنا است، فرهنگ مبنای شناخت محیط قرار میگیرد. در نگاه دوم که نگاه روانشناختی به محیط است، ابعاد روانشناختی محیط مبنای شناخت هستند.
-نظریههای پدیدارشناختی: این نظریهها همه مبانی قبلی را کنار گذاشته و تجربه شخصی فرد را اساس تعامل وی با محیط میدانند. در این دیدگاه انسان و محیط، و رابطهشان را نمیتوان به اجزایی مصل انسان، محیط و رفتار تقسیم کرد؛ انسان و محیط یک کلیت هستند که نباید به دنبال توضیح آنها بود و باید در روندی پدیدارشناسانه آنها را صرفا فهمید. نزد پدیدارشناسان رویکردهای تحلیلی دیگر نوعی جبرگرایی در فهم محیط هستند.
– نظریههای ساختارگرایانه: نظریههای ساختارگرا تاکیدشان بر نظامِ شناختیست. بنابراین این نظریهها در مطالعه رابطه انسان و محیط نیز الگوهای محیطی و الگوهای ذهنی انسان را به مثابه عناصر اصلی این نظام مورد تاکید قرار میدهند. واحد اساسی در تحلیل این نظریهها، و عنصر اصلی شکل دهنده رابطه میان انسان و محیط، ساختار است. ساختارهای محیطی در مواجهه با ساختارهای ذهنی نوعی ارتباط را تولید میکنند و محیط ساختهشده جنبهای از این ارتباط است که تبلور کالبدی یافته و تاریخ فرهنگ را شکل داده است.
لِوی اشتراوس، یکی از نظریهپردازان ساختارگرا، میگوید به خاطر ساختارهای ذهنی مشابه میان انسانهاست که رفتارهای مشابه از انسانها بروز مییابد. نظریه ساختارگرا به وجود فرهنگ و تاثیر آن بر رفتارها اعتقادی ندارد. پیاژه، روانشناس کودکان، ساختارهای ذهنی را مبنای تحلیل خود قرار داده بود و معتقد بود که ذهن کودک طی تجربههای محیطی، و تطابق یافتن ساختارهای ذهنی با ساختارهای محیطی، روندی تکاملی را طی میکند. فردیت، ذهنیت، و محیط ساختهشده همگی طی روندی تطابقی طی زمان به تکامل میرسند. پیاژه این موارد را حول نظریه «رشد» تدوین کردهاست.
– نظریههای تعاملی و سازشی: این نظریهها بر این دیدگاه استوار شده اند که انسان حین تعامل با محیط از فرایند خلاقهای را شکل میدهد که باعث یکی شدن او با محیط میشود. در این دیدگاه تفکیک میان محیط و انسان کاری غیر ممکن است. رابطه مذکور میان انسان و محیط نوعی همپیوندی محسوب میشود. مفهوم رفتار در این نظریهها نوعی
تابع بیولوژیک است. این تابع شرایط خاصی را میان شخصیت، محیط اجتماعی، فرهنگ و دیگر عوامل برقرار میسازد (در دیاگرام پی نشانگر شخصیت، ای نشانگر محیط، و بی نشانگر رفتار است). فقط فرد در محیط به تنهایی مهم نیست؛ بلکه در این رویکرد خودِ فرد و محیط نیز به عنوان یک تعامل مهم هستند. رفتار در این مدل نظری حاصل تعامل شخص، محیط، و شخصِ در محیط نیز میشود.
مدل بومشناختی یا مدل زمینه نظامهای اجتماعی آنهایی هستند که تفکیک خاصی میان محیط و رفتار صورت نمیدهند. این مدلها تاکیدی بر تاثیر جبری محیط ندارند و از سوی دیگر انسان را فارغ از محیطش نگاه نکرده و رفتار او را مطالعه نمیکنند. به تعبیری میتوان گفت در این مدل انسان سوژهای مکلف نمیباشد. یکی از مؤثرترین محققین که بر اساس این مدل نظریاتش را بسط میدهد آلتمن است. بررسی در این مدل به صورت پویا صورت میگیرد؛ یعنی محیط در حال تغییر مدام است. تغییرات محیط باید متناسب با رفتار انسان صورت گیرد. این مدل هنگام بسط به طراحی، برقراری پیوند میان مکانمحوری و فرايندمحوری را هدف قرار میدهد.
مدل ادراکی، شناختی، انگیزشی بر عوامل درونی انسان و تاثیرشان بر رفتار تاکید دارند. جنبه ادراکی این مدل واکنشهای ادراکی به محیط را لحاظ میکند: یعنی روندی که طی آن افراد محرکهای محیطی را درک کرده و طی واکنش به آنها، محیط را سازماندهی میکنند. اینکه این واکنش و سازماندهی ناشی از آن، که بر محیط اثر میکند، میتواند متضمن حالتهای مثبت یا منفی باشد، باعث میشود این مدل نوعی مدل انگیزشی نیز باشد: یعنی محرکهای محیطی مختلف در شرایط متفاوت ممکن است رفتارهای مثبت یا منفی را از سوی انسان برانگیزد.
در این مدل حالاتی که محیط در آنها تاثیرهای خاص بر ادراک انسان میگذارد مد نظرند و به لحاظ پیچیدگی واکنشهای محیط، مفاهیمی مثل غنای محیطی و معنای محیطی مورد توجهاند. انسان در چنین مدلی به مثابه یک پردازشگر مطرح میشود؛ به ویژه وقتی روابط اجتماعی مورد مطالعه باشد. در مطالعات محیطی مبنی بر این مدل هم نظر فُرمی مهم است و هم نظر اعتقادی- و البته ارجحیت با جنبههای اجتماعی و اعتقادی است. پرسش در این مطالعات این است که انسان چگونه محیط را درک میکند؟ چگونه احساس میکند؟ محور اصلی شناخت رفتار انسان عوامل درونی او و انگیزشهای محیطی و ذهنی هستند. انگیزشها سازماندهند همه چیز، به ویژه ادراک، شناخت و رفتارهای بیرونی قلمداد میشود. این انگیزشها هستند که تعیین میکنند ما طی چه رفتارهایی نیازهایمان را با چه کیفیتی برآوریم، محیط را چگونه با میل خود تطبیق دهیم، و چگونه تصمیم بگیریم.
انگیزشها به دو دسته تقسیم میشوند: انگیزشهای درونی برای ارضای خودمان، و انگیزشهای بیرونی برای دریافت پاداش از محیط بیرون خودمان. جهتدهی به رفتار اولین و مهمتری تاثیر انگیزش بر رابطه انسان و محیط است. هدفگیری نهایی در این جهتدهی رفع نیازها و خواستههای انسانیست. نکته مهم آن است که انگیزشها بالاتر از نیازها قرار دارند: چرا که نیازها نیز نتیجه انگیزشها هستند. زنجیره اصلی در این مدل آن است که رفتار انسان پایه و اساس هر چیزیست: اما اساس خود این رفتارها، انگیزشها هستند. تصویر ذیل مدل رفتار بر اساس انگیزش را نشان میدهد.
یک نکته در این مدل آن است که نیازها دو دسته دیده شدهاند: نیازهای اولیه، و بعد از آنها نیازهای متعالی. همه نیازها نتیجه یک انگیزش هستند و از آن انگیزش جهت و حرکت پیدا میکنند. انگیزشها ممکن است در ما ایجاد نیاز کنند، و نیز ممکن است به جای نیاز نوعی خواسته ایجاد کنند. در این مدل خواستن از نیازداشتن تمییز داده میشود. میل نیز به عنوان تمایلی درونی تعریف میشود که خواسته را به صورت امری بیرونی توجیه میکند. خواستها نوعی کیفیت اند و نزدیکی بیشتری به انگیزه اصلی دارند- مثلا ما میخواهیم که سالم باشیم. خواستها بستگی زیادی به بینش درونی انسانها نیز دارند. خواستن از سوی دیگر ارتباط زیادی با عوامل محیط بیرونی نیز دارد. لویی کان از معمارانیست که در توضیح روند طراحی و فلسفه طراحی خود از مفهوم میل استفاده میکند. وی معتقد است طراحی وقتی تمام میشود که من (طراح) آن را به عنوان یک بنا (مدرسه) بشناسم. میتوان برای این مدل تصویری سه بعدی در نظر گرفت. دورههای زندگی، یا همان زمان ذهنی، یک محور از این سه بعد، نیازهایی که انسان در سدد برآوردنشان است محور دیگر، و مکانها و رفتارهایی که برای برآوردن این نیازها انتخاب میشوند محور سوم از این نمودار سه بعدی هستند.
باید توجه داشت که زمان ذهنی نوعی عامل سوبژکتیو است که در برابر زمان خطی، یا شناسنامهای زندگی، که همان زمان ابژکتیو است قرار میگیرد. مکعبی که این نمودار را تصویر میکند درون کرهای بزرگتر قرار میگیرد که میتوان آن را فضای فرهنگی دانست: یعنی خطوط متفاوتی که رفتار انسانهای مختلف را در این نمودار شبیهسازی میکنند، بنا به تشابهاتی که دارند درون یک کره مشترک قرار میگیرند و به تعبیر دیگر به زمینه فرهنگی مشترکی راجع هستند. از این مدل برای کار تحلیلی و برنامهریزی میتوان استفادههای پژوهشی فراوان بُرد.
زعفرانیه، خیابان بهزادی، خیابان ماکویی پور شمالی، دفتر معماری مقداد شریف (مجموعه معماری مش)
تلفن: ۱۵۳۷ ۲۲۱۸ ۲۱ [۹۸]+
ساعات کاری
شنبه تا چهارشنبه ۹ صبح الی ۶ عصر
پنجشنبه ۹ صبح الی ۱۲ ظهر
Calle Apolono Morales 6, Meghdad Sharif Architecture office, Madrid, 28036
Pr@meshoffice.org +[34] 671 344 838
Opening Hours
Saturday — Wednesday 9 AM – 6 PM
Thursday — 9 Am – 1 PM